کد مطلب:252694 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:355

سوال ابن سکیت از حضرت امام هادی
متوكل خلیفه ی عباسی در اكثر مجالس رسمی خود حضرت امام هادی علیه السلام را دعوت می كرد و مقصدش این بود كه از مقام علمی آن حضرت مستفید گردد و غرض سیاسی او این بود كه شاید بتواند وسیله تحقیر آن حضرت را فراهم سازد و تخفیف و تحقیر آن بزرگوار در نزد مردم موجب مسرت او گردد.

دارد كه یك روز در مجلس رسمی ابن سكیت را دستور داد كه بایست خود را مهیاسازی برای پرسش مسئله ی غامضه و عویصه ای و آن را در مجلس رسمی ما از فرزند ابن الرضا یعنی امام هادی بپرسی شاید در قبال سؤال تو درماند و نتواند پاسخ تو را با دلیل بدهد در این صورت درماندن او از پاسخگوئی از مسائل غامضه باعث خوشحالی ما خواهد بود ابن سكیت هم بر حسب دستور او خود را برای سؤال مسئله غامضه مشكله از آن حضرت آماده و مهیا ساخت تا با تشكیل آن مجلس سئوال خود را از آن بزرگوار بنماید. همین كه آن حضرت بر حسب دعوت در آن مجلس رسمی نزول اجلال فرمود، ابن سكیت سئوال خود را مطرح نموده و در محضر آن جناب عرض نمود (به نقل از كتاب مناقب ابن شهر آشوب صفحه 443 ج 2) و گفت:

لم بعث الله موسی بالعصا و بعث عیسی بابراء الاكمه و الابرص و احیاء الموتی و بعث محمدا بالقرآن و السیف، فقال ابوالحسن علیه السلام بعث الله موسی بالعصا و الید البیضاء فی زمان الغالب علی اهله السحر فاتاهم من ذالك ما قهر سحرهم و بهرهم و اثبت الحجة علیهم و بعث عیسی بابراء الاكمه و الابرص و احیاء الموتی باذن الله فی زمان الغالب علی اهله الطب فاتاهم من ابراء الاكمه و الابرص و احیاء الموتی باذن الله فقهرهم و بهرهم و بعث محمدا



[ صفحه 438]



بالقرآن و السیف فی زمان الغالب علی اهله السیف و الشعر فاتاهم من القرآن الزاهر و السیف القاهر ما بهر به شعرهم و قهر سیفهم و اثبت الحجة علیهم.

ابن سكیت از حضرت هادی علیه السلام سؤال كرد چرا و چه علت داشت كه خدا موسی بن عمران را به عصا مبعوث نمود و عیسی بن مریم را مبعوث كرد به شفا دادن امراض مانند اینكه كور مادرزاد را شفا بخشد و ابرص و آنكس را كه مرض پیسی گرفته پیسی او را كه قابل معالجه نیست مرتفع سازد و شفا بدهد او را و نیز مردگان را زنده گرداند و خاتم انبیا محمد (ص) را به قرآن و شمشیر مبعوث فرمود، حضرت ابوالحسن امام هادی (ع) در جواب چنین فرمود و مسائل او را پاسخ داد.

اما اینكه خداوند موسی را به عصا و ید بیضاء برانگیخت و معجزه او را عصا و ید بیضاء قرار داد به جهت اینكه در زمان موسی مردم بیشتر اهل سحر و شعبده بودند و بازار سحر در آن عصر رایج بود و غلبه داشت لذا ذات احدیت جلت عظمته معجزه ی او را عصا قرار داد تا اژدها گردد و كلیه اسباب سحر آنها را بلع نماید و نیز ید بیضا داد كه دست در بغل نماید و نوری بیرون آورد كه مایه ی تعجب باشد تا بدین شكل و دلائل بر سحره و مردم عصر و زمان خود غالب و قاهر و آنان را مغلوب و مقهور نماید و اثبات حقانیت خود را نسبت به رسالت و نبوت از جانب خدا در نزد مردم نموده حجت را بر آنها تمام نماید.

و اما علت و جهت و سبب اینكه ذات احدیت جلت عظمته عیسی را به شفا دادن كوران و ابرصان و زنده كردن مردگان برانگیخت این است كه در عصر عیسی علم طب اوج گرفته بود و فن غالب در میان مردم آن عصر و زمان معالجه امراض بود و هرگونه مرضی را اطباء عصر معالجه و مداوا می نمودند مگر شفا دادن كوران و ابرصان و مانند آن و مهمتر از همه زنده كردن اموات بود كه به هیچ وجه از دست آنها این امور ساخته نبود حال عیسی اینگونه امراض را شفا بخشید مضافا به اینكه مردگان را زنده نمود باذن الله تا با این معجزات بر



[ صفحه 439]



مردم و اطباء حاذق آنان غالب و قاهر آید و حقانیت خود را در رسالت و سفارت از طرف خدا بر مردم اثبات نماید و حجت بر آنها تمام شود.

و اما علت و جهت اینكه ذات احدیت جلت عظمته به حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) در مقام بعثت و برانگیختن او معجزه اش را قرآن و شمشیر قرار داد سببش این است كه مردم آن عصر بهترین هنرشان فصاحت و بلاغت در سخن و سرودن اشعار و جنگجوئی بود حال در چنین عصر و زمانی كه فن فصاحت و بلاغت و جنگجوئی و قدرت در میان مردم حكومت و غلبه دارد بایستی دستی بیاید یداللهی با صمصام و اسلحه ی بران، و منطقی بیاید همه حكمت و برهان، تا تمام فصحا را مغلوب و تمام مقتدران را در عالم منكوب و مقهور نموده و بدین وسیله نه تنها مردمان عربستان را مغلوب بلكه مردم سراسر جهان را مقهور و در تحت حكومت اسلام و قرآن در آورد و خرطوم خصم را با شمشیر و اسلحه ی معجزآسای خود به خاك مالد و عینا چنین شد لذا در بعثت حضرت ختمی مرتبت ذات احدیت بر حوزه ی بشریت منت گذارد و معجزه او را قرآن و حكمت و اسلحه ی او را شمشیر، و دین مبین اسلام را جهان گیر فرمود.

لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین (آیه 164 سوره آل عمران).



برو گر عاقلی زان حكمت آموز

بنور حكمت آن جان بیفروز



سخن بشنو ز وحی آسمانی

كه مرجان راست عمر جاودانی



چو قرآن بحر بی پایان عرفان

یكی گنجینه شایان عرفان





[ صفحه 440]





سخن سنجی كه علمه البیان است

گهر آویز گوش عقل و جان است



به پیش حكمت قرآن احمد

كه زد بر مخزن اسرار سرمد



میار افسانه ی اشراق و مشاء

كه شب بود این جهان و قوم اعشاء



بغیر از علم قرآن هر چه گویند

شبان تیره در بیراهه پویند



كتاب سر لاریبی است قرآن

ظهور شاهد غیبی است قرآن



صحیفه سر سبحان است دریاب

كتاب عشق قرآن است دریاب



جمالش جمله عرفان است دریاب

كلامش جمله برهان است دریاب



تمامش حكمت و اعجاز عقلی

ز حق نازل شده بر عقل كلی



نباشد معجزی بهتر ز حكمت

لذا جاوید باشد تا قیامت



تو (ربانی) از این حكمت بیاموز

بنور حكمت آن جان بیفروز



مولف برای اعجاز قرآن بیست و چهار وجه بیان نموده كه تمام وجوه در كتاب كوثر ربانی مندرج است و از ذكر آن به لحاظ عدم تطویل در كلام در این مقام صرف نظر گردید.



[ صفحه 441]